امروز....،،،

تو را یادت کردم قدوس ،

وتصویر تو بر پرده ی دیدگانم نقش بست طاهره ،

به یادم افتاد وقتی که باب را در شیراز، بهاءالله را در  

تهران پای برهنه از میان مردمان گذراندند ، 

کسی ندید دیدگان تعصب کورند.

کسی سنگینی کینه ء ظلم را بر قلبهای پر درد 

احساس نکرد. 

و کسی پریدن مونا را به اوج هرگز ندید. 

بالهایش را پروردگار هنگام بوسه بر طناب دار به او بخشید.