نفس بکش ای زندگی 

نفس بکش رویا 

نفس بکش امید 

تو اگر زنده نمانی خون جای خورشید سوی تاریکی میسرد 

قلب بی تابی تاب را دیگر در دوردست رویاهای ناباوری بر تابلوی خواب نقاشی شده میابد 

زنده بمان تداوم، زنده بمان امید گذر 

بغضی کهنه و اشکهائی که باور بیتابی را بر پلکهای مایوسِ صبر حک میکنند 

آغوش امن لالائی مرا در آغوشت بخوابان 

که دیگر ناتوانی ریسمان توان را ببریده 

دلهرهء این گذر مرهم گریز را به یاخته های بیتابی بخشیده

بگذر از من بگذر کابوس دلهره